November 2018
·
3 Reads
«Pathos» یکی از مفاهیمی است که در اندیشۀ ارسطو، غالباً به نفع سایر مفاهیم متقابلش، هیچگاه نتوانسته شأن در خوری پیدا کند. یکی از بنیادیترین ِ این تقابلها دوگانۀ Logos – Pathos است که با تبعید Pathos به قلمروی غیر Logical و محدود کردن دلالتهای آن به احساس و انفعال، از اهمیت این مفهوم بسیار کاسته است و این در حالی است که در پژوهشهای معاصر بر اهمیت Pathos و نقش بنیادین آن در خوانش اندیشۀ ارسطو بسیار تأکید میشود. یکی از دلایل گشوده شدن باب جدیدی جهت بررسی Pathos به ارتباط این مفهوم با «تغییر و جنبش» (Kinesis) بر میگردد. هایدگر یکی از نخستین اندیشمندانی بود که به این رابطه و نقش بنیادین Pathos به عنوان مفهومی وجودی، جهت تبیین Kinesis پرداخت. بداعت مقالۀ پیش رو در برقراری پیوند هستیشناسانه میان پاتوس با مفهوم علتهای تصادفی است و هدف آن نیز از یک سو برخوردی ساختارشکنانه با دوگانۀ Logos – Pathos و از دیگر سو بررسی Pathos جهت تبیین حیث التفاتی Poetic و آنچه حکمت صناعی معطوف به آن است، میباشد.